تورابه رخ تمام شقایق هامیکشم ومیگویم:
تاگلم هست.....زندگی باید کرد
باورت می شه....
دیگر یاد گرفتم شبها بخوابم " با یک آرامبخش "
تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفتم ! راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفتم !
یاد گرفتم که چجوری بی صدا بگریم !
یاد گرفتم که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم
تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفتم ! یاد گرفتم چجوری با تو باشم بی انکه تو باشی !
یاد گرفتم ....نفس بکشم بدون تو......و بی یاد تو !
یاد گرفتم که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن... و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفتم ! یاد گرفتم که بی تو بخندم.....
یاد گرفتم بی تو گریه کنم...و بدون شونه هات....!
آنقدرباورت دارم که اگربگویی باران........
خیس خیس میشوم
چشمانت سگ داشت اخلاقت هم سگی بود
هار هم که میشدی دوست و دشمن نمی شناختی
کاش وفایت هم مانند همان بود ...
توزندگی باید به بعضیاگفت من چشم میذارم
توفقط گمشو.....
آنکه رفت٬به حرمت چیزهایی که برد٬
حق بازگشت ندارد!!!!!!!!
رفتنش مردانه نبودلااقل مردباشدوبرنگردد.........
بـ.د.هـ.کـ.ا.ر.ی. . . !
زندگی کتابی است پرماجرا:
هیچگا بخاطریک ورقش آنرادورنندارز
چقَـבر پــَـر می ڪِشَـב دلـَـ♥ــمـ (●)
♥ بـﮧ هــَـ♥ــوآی تـُـو (●)
♥ اِنگـــآر تَمـآمـِ پـَرَنـבه ـهآی جَهـآטּ בر قـَلبـ♥ـَمـ (●)
♥ آشیــ♥ـآنـِـﮧ ڪَرבه اَنـב (●)
هی فلانی!!!اگرگریه نمیکنم..فکرنکن ازسنگم٬
من مردم قدم زدنم از گریه کردنم دردناکتراست.......
اون لحظه ای که گفتی یکی بهترازتوپیداکردم.......
یاداون روزی افتادم که به هزارتابهترازتوگفتم:
من بهترینودارم...........
خدایالج نکن.....حق باشیطانت بود
آدمیانت لایق پرستش نیستند.......
به سلامتی اونی که توعصبانییتت
خواست آرومت کنه.....هرچی ازدهنت دراومد
بهش گفتی....آخرش فقط گفت
آرروم شــــــدی؟؟؟؟؟؟؟
میگویندشکستن هرچیز رفع بلاست.....
ای دل تحمل کن شایدحکمتیست!!!!!!!!!!!!
ای فلانی....ای بی انصاف.....تمام لحظه هایی
که سرگرمیت بودم!!!!!!!
تـــــمام زندگیــــــــــم بـــــــــودی
مثل سیگار مانده ام میان انگشتانت نه مرا میکشی............
نه خاموش میکنی........
فراموش کرده ای اگر انگشتانت بسوزد
من چه خاکی بر سرم کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نمی دانم چرا اینگونه است؟
می بینی اما
دلت بسته به مهر دیگری است
بی اعتنا می گذری
و عاشقانه به کسی می نگری
که دلش پیش تو نیست...
دیکتــــه روزگار
نبودنت را برایم دیـکتــــــه می کنــــد
و نـُمره من
بـاز می شود . . . صــفــــــــر !
هنــــــوز . . .
نـبودنـت را . . . یـاد نگرفتــــه ام
او هـــــم آدم اســـــت
اگر دوســـــتت دارم هایت را نشـــــنیده گرفت
غـــــصـــــه نـــــخور
اگـــــر رفـــــت گـــــریـــــه نـــــکـــــن
یـک روز چــشــم های یک نــفـــر عاشــقــش میکند
یک روز معــــنی کــــم محــــلی را مــــیفهمد
یک روز شکــــستن را درک مــــیکند
آن روز میـــــفهـــــمـــــد کـــــه
آه هایی کـــــه کشـــــیدی از ته قلبـــــت بوده . .
آسمان راقسمت کردند:قسمتی برای دریا....
و قسمتی برای برکه.....
دلم راقسمت کردند: قسمتی برای تو
قسمتی برای تو
وقسمتی برای تو......
گاهے فقط בلتـ میخواهـב
زانو هایتــ را تنگــ בر آغــوش بگیرے ...
گوشـﮧ تریـن گوشـﮧ اے کـﮧ مے شناسے بنشینے
و فقـط نگاه کنے...
چقـבر בلت براے یکــ خیال راحت تنگـــ مے شوב...
فراموشت نمیکنم آنگاه که برای آخرین بار از من پرسیدی:
من و زندگیت، یکی را انتخاب کن و
من زندگی خود را انتخاب کردم و تو رفتی
بی آنکه بدانی تو تمام زندگیم بودی...
خیلی دیر فهمیدم .. خیلی دیر ...
" عزیزم " ...
" گلم " ...
"عشقم "....
تکیه کلامش بود.....
یه مرد با چشم هایش عاشق می شود یه زن با گوش هایش ...
برای همینه که زن ها آرایش میکنن و مردها دروغ میگن.....!!!!!!!!!
میدونی چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه
این که هر کاری در توانت هست براش انــــجام بدی ،
آخــــرش بـرگرده بگه ::
مگه من ازت خواستم ؟؟؟؟:/ .
لعنتی...!
احساس است...
مزرعه که نیست...
هی شخمش میزنی لعنتی...
نه به دیروزهایی که بودی فکرمیکنم!!!
ونه به فرداهایی که شاید بیایی..میخواهم
امروززندگی کنم خواستی باش..
نخواستی نباش...!!!...
خودت راتصورکن بی او..........
شایدبفهمی چی کشیدم بی تـــو؟؟
چه اشتباه بزرگیست««تلخ کردن
زنگی خودبرای کسی که دردوری تو
شیرین ترین لحظات راسپری میکند.....
مترسک ازکلاغ هامیخواست هرچقدرهم که
دوست دارند...بهش نوک بزننداما تنهایش نگذارند....
تنهایی یعنی این........
من وتو٬ما٬یادت هست؟؟تمام شد
حالاتو٬او٬شما.......من هم بسلامت.......
امشب به استقبال خواب میروم
دستان رویایت را میگیرم
باخود به خوابم میبرم
میخواهم تاصبح برایت عاشقانه بگویم
درد دل کنم
به چشمان عاشقت خیره شوم
و برایت بگویم ناگفته هایم را ، بگویم برایت
مدتهاست شانه هایت آرامش سرم شده اند
نگاهت نور چشمانم شده اند
و صدای نفس هایت آرامش بخشترین موسیقی ام شده است
کاش این خواب تمام نشود....
ای دل ســاده بکــش درد کـه حقت این است از زمانـــه بشـو دل ســرد کـه حقت این است
هر چــه گفتـــم مشــو عـاشق نشنیدی حالا همچــو پائیــــز بشــو زرد کـه حقت این است
دیــــــدی آخـــر دم مـــردانــــه بجــز لاف نبـــود بـــکش از مــردم نامـــــرد کـه حقت این است
آنچــه بــر عـــــاشق دل خستـــه روا دانستی فلک آخــــــر ســــرت آورد کـه حقت این است
خمــارم، خمــارم، خمــارم مـن
من از لولی وشــان می گســــارم خراب آواره ای مجنـــــون تبــــــارم
که جز مستی به سر اندیشه ای دیگر ندارم که جادوئی به جز صافی نمی آید به کــــارم
بی قـــــــرارم، بـی قـــــــرارم، بـی قـــــــرارم ســـــر ز مستی، مـــــی پرستی، بر نــدارم
بیا ساقی، بده جامی، خمارم من که شبها در هـوس در انتظارم من
چنان ساقی به ساغر باده را مستانـه می ریزد که گوئی خون دل از شیشه در پیمانه می ریزد
مـــن و تـــو آشنای فصل های مشترک بودیــــم کنـــون طرح جــــدائی بین ما بیگانــــه می ریزد
بیا ساقی، بده جامی، خمارم من که شبهـا در هوس در انتظارم من
بده می می، بده می می، که تا می جان دهد ما را بده می می، بده می می، کـه می فرمان دهد ما را
بپوشان پــرده از زاهــــــــد، که وی حرمــان دهد ما را به ساقی تازه کن پیمـــان، که وی ایمــــان دهد ما را
بیا ساقی، بیا ساقی، بیا بنشین کنارم همایم من، همایم من، هم آواز هـــزارم
بیا و بوسه ای بر لب گـــــــذارم
بیشترین دروغی که دراین دنیاگفتم:
....خـــــوبــــــم....
دختره که ازدوستدارم گفتنای هرشب پسر
خسته شده بود..یه شب وقی اس اومدبدون
اینکه بازکنه موبایلشوگذاشت زیربالشش
وخوابید..صبح وقتی مادرپسره به دختره
زنگ زدوگفت که پسرش مرده..دختره که
چشماش پراشک شده بودبلافاصله رفت سراغ
اس شب گذشته..پسرنوشته بودتصادف کردم
بامشکل خودمورسوندم درخونتون بیا پایین
برای آخرین بار <...ببیـنمـت...>
دلگیرم از تمام الفبای بی کسی....
به خصوص این پنج حرف :
*** فاصله ***
بی انصاف ببین دونه به دونه ی این اشکا رو واسه تو ریختم
واسه تویی که به قول خودت تحمل دیدن حتی یه قطرشو نداشتی